کد خبر: ۹۳۶۱
۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

دنیای هادی زیر چرخ سفالگری

هادی ایزی، هنرمند ما در محله احمدآباد که یکی از سرگرمی‌های دوره راهنمایی و دبستانش خاک‌بازی بوده، هنوز هم عاشقانه به گل نقش می‌دهد.

جعفرزاده| انگار خاک و گل دست‌هایمان را آلوده نمی‌کرد کودکی. حساسیتی هم در کار نبود. زیر ناخن‌هایمان پر می‌شد از گل‌های سیاه و مجبور بودیم دست‌هایمان را در کشوی میز پنهان کنیم تا معلم چیزی نبیند. بزرگ شدیم و بیشترمان فراموش کردیم که چقدر خاک‌بازی را دوست داشتیم. اما هادی ایزی، هم‌محله‌ای ما که یکی از سرگرمی‌های دوره راهنمایی و دبستانش خاک‌بازی بوده، هنوز هم عاشقانه به گل نقش می‌دهد.

او که متولد سال ۱۳۶۰ است، می‌گوید: سرگرمی اصلی من در دوران دبستان و راهنمایی نقش‌دادن به خاک باغچه،  مدرسه و خانه بود. آنها را به شکل وسایل بازی و طرح‌های مختلف در می‌آوردم.  بعد هم اضافه می‌کند: تفریح دیگرم، کشیدن نقاشی بود. یادم است سر کلاس درس به‌جای گوش‌دادن به صحبت‌های معلم، گوشه کتاب‌و دفتر و زنگ‌های تفریح هم روی تخته‌سیاه نقاشی  می‌کشیدم.

هنرمند محله احمدآباد ادامه می‌دهد: گاهی نیز خلاقیتی از خود نشان می‌دادم و وسایل دورریختنی را دوباره به‌کار می‌گرفتم؛ برای مثال با استفاده از لوله آمپول، خودکار درست می‌کردم. ایزی، عشق به سفال را دلیل آموختن آن می‌داند. او در دیگر عرصه‌ها نیز دستی بر آتش دارد و به طراحی و گرافیک نیز مشغول است.  


نقاشی روی سفال

بعداز ورود به هنرستان در رشته گرافیک، با هنر سفالگری آشنا می‌شود. از مغازه سفال‌فروشی محله، آثار سفالی می‌خرد و روی آن نقاشی می‌کشد و از اینکه می‌تواند به اجسام گلی رنگ و لعاب ببخشد، احساس خوشحالی می‌کند. ایزی می‌گوید: فروشنده مغازه وقتی علاقه بسیارم را به این هنر دید، مرا به مرحوم استادغفاریان معرفی کرد. استاد نیز با اصرار بسیار من، اجازه داد شاگردش شوم. یک سال تمام در کارگاه کوچک خانه استادم، سفالگری آموختم.  


داوران متوجه هنرم نشدند

تازه کار سفال را شروع کرده است که مسابقات دانش آموزی برگزار می‌شود. او نیز تمام هنرش را به کار می‌گیرد و در مسابقه شرکت می‌کند، اما رقیبانش با ارائه آثار سفالی آماده، رتبه می‌آورند و کسی متوجه هنردست او نمی‌شود. او با گلایه از وضعیت سفالگری می‌گوید: کارگاه‌های سفالگری سطح شهر اندک است و به این رشته، تخصصی و حرفه‌ای نگاه نمی‌شود؛ در مسابقات نیز داوران حرفه‌ای حضور ندارند.  
او این مسائل را دلیل آشنانبودن جوانان با این رشته می‌داند و می‌گوید: کسی سراغ سفالگری نمی‌رود؛ درحالی‌که این هنر، بومی است و باید توجه بیشتری به آن کرد.

  
گل از ذات آدم است...

هنگامی‌که از سفال و ساعت‌ها نشستن پشت چرخ سفالگری اش می‌گوید، انگار معنای دنیا را میان همان گل‌ها و چرخ، می‌بیند. او بیان می‌کند: گل به آدم احساس آرامش می‌دهد، زیرا از ذات خودش است و سفالگر هنگام کارکردن با خاک باید بتواند شرایطی را برای آن فراهم کند تا به‌شکل مشخصی درآید. این شرایط، اندازه رطوبت خاک، نداشتن سنگ، آهک و...  است. درست در این هنگام است که می‌توان لذت کار با گِل را درک کرد.
 ایزی می‌افزاید: کار با گل انرژی زیادی می‌خواهد و پس از سه‌چهار ساعت کار، سفالگر نیاز به استراحت دارد.  
این سفالگر معتقد است که همه انسان‌ها به‌طور ذاتی به بازی با گل علاقه دارند و فقط باید بتوانند این استعداد را پرورش دهند تا با آموختن این هنر زودتر در کارهایشان به نتیجه برسند.

گل به آدم احساس آرامش می‌دهد، زیرا از ذات خودش است 


زوج هنرمند؛ از طراحی منزل تا المان شهری

او که با فعالیت‌های گرافیکی اش می‌تواند اموری نظیر طراحی محیطی، غرفه‌آرایی، طراحی بنر و... را انجام دهد، هنگامی که به فکر ازدواج می‌افتد، یکی از معیار‌های انتخاب همسرش را آشنایی او با هنر قرار می‌دهد. ایزی می‌گوید: کارت عروسی ام را خودم طراحی و چاپ کردم. همسرم نیز گرافیست است و از کار‌های منزل گرفته تا فعالیت‌های هنری  با یکدیگر مشورت و همکاری می‌کنیم.

او ادامه می‌دهد: طراحی اتاق بچه، انتخاب لوازم و طراحی دکوراسیون منزل با نظرخواهی یکدیگر است. هنگام طراحی و اجرای نقاشی‌های دیواری، المان‌های سطح شهر و ... نیز با کمک هم به ایده پردازی و اجرا مشغول می‌شویم؛ این موضوع موجب افزایش تفاهم و هم‌فکری ما شده است.  

 

آموزش برای همه

بهره‌گیری از تجربه سه استاد موجب شده تا تکنیک‌های مختلف را بیاموزد و در  زمانی کوتاه این هنر را آموزش دهد. او چند ماهی است که در محله احمدآباد، کارگاه سفالگری افتتاح کرده و تجربه  یک دهه سفالگری‌اش را دراختیار هنرجویانش قرار می‌دهد.

سفالگر محله احمدآباد معتقد است: طولانی بودن دوره آموزشی سفالگری، موجب دلسردی افراد می‌شود، اما اگر این علاقه، درونی باشد، گذر زمان را هنگام کار متوجه نخواهد شد. او می‌افزاید: آموزش این هنر بومی و ایرانی را دوست دارم، چون آرامش‌دهنده است. اکنون نیز ۱۵ شاگرد دارم که به‌صورت مستمر به آن‌ها آموزش می‌دهم تا بتوانند کامل فوت‌وفن  این هنر را بیاموزند.

 

* این گزارش شنبه  ۲۳ شهریور ۱۳۹۲ در شماره ۷۰ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44